loading...
سایت عکس های جالب
مهدی بازدید : 30 شنبه 04 آبان 1392 نظرات (0)
نم نم 

ريز ريز 

ذره ذره

تغيير مي كنيم

گاهي به دنياي اطرافم كه نگاه مي كنم ترس برم مي دارد

يعني من در اين دنيا زندگي مي كنم؟!

بدون دلواپسي؟

بدون هم و غم؟

من چه جور آدمي شده ام؟

توي آينه به خودم نگاه مي كنم و غصه مي خورم.

من اينجوري آدمي هستم. در حال عادت كردن به بدون هم و غم زندگي كردن.

خلاصه اين كه ساعت شني عمر را بي خيال شده ام و روزمره گيها را طي مي كنم.

در من چيزي تحت تاثير است و در حال تغيير از من آرماني به من بي هم و غم.

و اين را دلم تاب نمي آورد. روحم تاب نمي آورد. جانم تاب نمي آورد.

پي نوشت:

اين شعر ميلاد عرفان پور را دوست دارم:

پاييز بهاريست كه عاشق شده است..

اين روزها اما در امتداد عيد قربان و غدير غرق در اين جمله نامه شاه نجف به فرمانده دليرش مالك هستم:

اي مالك..دلت را با مهر مردم بپوشان..

دوست دارم مولاي مهربان را. و شكر كه مي دانم امير مومناين هست كه مهربان است.


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 150
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 42
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 47
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 57
  • بازدید ماه : 57
  • بازدید سال : 135
  • بازدید کلی : 6,102